نحوه مواجهه افراد با تفاوت ها در امریکا

ساخت وبلاگ

یه چیزی که هر کسی اینجا (امریکا) باهاش مواجه میشه تفاوت های اینجا به ایران هست. توی بلاگم بخونین در مورد بعضی از این تفاوت ها نوشتم مخصوصا روزهای اول. مواجهه آدم ها با تفاوت های اینجا دو جور مختلف هست. بعضی با این تفاوت کنار میان و تغییر میکنن و بعضی نمیتونین با این موضوع کنار بیان و با همون طرز تفکر زندگی میکنن تا جایی که دیگه نمیتونن دوام بیارن و برمیگردن ایران.من نمیگم که کدوم دسته کار درست رو انجام میدن. ممکنه برای یه عده ای برگشتن بهتر باشه و برای یه عده ای ماندن. اما ماندن دو حالت داره کسی که تغییر میکنه و با شرایط کنار میاد و کسی که با همون طرز تفکر در رنج و عذاب زندگی میکنه. 


بذارین مثال بزنم. مثلا دوری از خانواده یه حقیقت هست اینجا. من پدرم رو چهار سال و نیم هست که ندیدم. مادرم بعد از چهار سال آمد و خدا میدونه دفعه بعد کی ببینمش. اما فرهنگ اینجا همین هست. اینجا فرهنگ فردگرایی هست. هر کسی زندگی خودشو داره. نه اینکه بگم بچه های اینجا سر به خانواده نمیزنن اما زیاد هست که پدر و مادر توی یه ایالت دیگه زندگی میکنن و بچه ها سالی یکبار یا دو بار فقط برای تعطیلات سر میزنن یا برعکس. اینجا هر کسی اختیار زندگی خودشو داره و دخالت خانواده ها توی زندگی ها مینیمم هست و به طبع وابستگی های عاطفی کمتر هست. حالا فرض کنین کسی که ایران زندگی کرده و اصلا این وابستگی عاطفی رو ارزش میدونه. خب این فرد از هر لحظه زندگی در اینجا زجر میکشه چون از خانواده دور شده. حالا یکی با این موضوع کنار میاد و تغییر میکنه و تبدیل به شخصی فردگرا (تر) میشه و یکی کنار نمیاد و اینقدر رنج میکشه تا جایی که میگه بسه و برمیگرده.



تفاوت های فرهنگی فقط یک قسمتی از موضوع هست. مسائل مذهبی چالش های بیشتری رو ایجاد میکنه. مثلا کسی که اعتقاد داره دست دادن با نامحرم مشکل داره وارد محیط اجتماعی اینجا میشه و چون دست دادن اینجا نشانه احترام هست به مشکل میخوره. حالا این طرف یک اعتقاد مذهبی هست و اونور یک رفتار اجتماعی. خب این فرد بعد از یک مدت کم کم دچار مشکل میشه چون توی محیط کار یا هر جایی که میره یا با هر فرد جدیدی که آشنا میشه باید یه موضوعی رو توضیح بده که درکش برای کسی که با فرهنگ اینجا بزرگ شده ساده نیست. حتی بعضی اینو سوء تعبیر هم میکنند. در مواجهه با چنین مسائلی یکی تغییر میکنه و یکی نمیکنه. آدمایی که اینجا تغییر نمیکنن معمولا یه گروه بسته اجتماعی تشکیل میدند و با همونا در ارتباط هستند. البته این گروه های بسته با افزایش مهاجرها توی شهرهای بزرگ بیشتر و بزرگتر هست و در شهرهای کوچیک که افراد همفکر کمتری پیدا میشه کوچیکتر و محدودتر هست.


مشاهده شخصی من این بوده که افراد متعصب اینجا به مشکل برمیخورند. کسانی که فکر میکنن چیزی که فکر میکنند درست هست و هیچ کس دیگه ای به جز اونا درست نمیگه حالا به هر دلیلی نمیتونن تغییر رو قبول کنن. یه آدمایی هستند که اعتقاد دارند شبه و حتی وقتی  خورشید رو بهشون میدند انکارش میکنن و در نهایت کسی رو که ادعا میکنه روز شده تکفیر میکنند. خب این آدما تغییر براشون مثل سم مهلک هست. کسی که نقد پذیر نباشه و نتونه قبول کنه که نظرات مخالفش هم ممکنه درست باشه و حداقل بره در موردش تحقیق کنه در مواجه با چیزهایی که مطابق افکارش نیستند جبهه میگیره و نمیتونه قبول کنه. نظر شخصی من اینه که آدما معمولا از تغییر میترسند. اگر به زندگی هر کسی نگاه کنین میبینین که از بچگی تا بزرگسالی هزار تا چرخ خورده و عوض شده اما وقتی از خودش بپرسین میگه نه من همونم که بودم و علتش اینه که معمولا خود واقعی آدم ها تغییر کمی میکنه. این افکار و ذهن ( mind) هست که تغییر میکنه و خود انسان با ذهنش فرق میکنه. در واقع خوب بخواهیم نگاه کنیم تغییر به طور کلی چیز بدی نیست (از جمادی مردم و نامی شدم...). من نخواستم موضوع رو بیشتر از این باز کنم اما چون دغدغه فکری خیلی ها بود و چند نفر پرسیده بودند گفتم در موردش بنویسم. نظر من اینه که هر کسی باید تجربه کنه و بهترین راه رو برای زندگی خودش انتخاب کنه.

زیر آسمان خدا 2...
ما را در سایت زیر آسمان خدا 2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0zireasemanekhoda23 بازدید : 215 تاريخ : دوشنبه 30 اسفند 1395 ساعت: 3:13