روز انتخابات

ساخت وبلاگ

امروز روز انتخابات ریاست جمهوری ایران بود. من از سال 88 دیگه رای نداده بودم اما امسال تصمیم گرفتم که رای بدم. چیزی که قانعم کرد این بود که در هیچ جای دنیا تحریم انتخابات جواب نداده. در شرایطی که احزاب سیاسی کشور دعوت به شرکت در انتخابات میکنن تحریم انتخابات معنی نداره. اتفاقا تحریم در این شرایط نتیجه معکوس داره و احتمال این رو زیاد میکنه که افراد نالایق سر کار بیان. در هر صورت به نظرم کارنامه آقای روحانی توی این چهار سال فرای انتظار من بود. اگرچه هنوز زوده که تاثیر بسیاری از سیاست های صحیح پیگیری شده توی دولت ایشون رو دید اما واقعا کاری که ایشون کردند دور از تصور بود.

دلیل دیگه ام این بود که زندگی توی امریکا به من نشون داد که چقدر مردم کشورم از مردم سالاری به شیوه ای که اینجا در جریان هست فاصله دارند. مثلا بحث حق و حقوق اینجا خیلی مسئله بزرگی هست و همه چیز تا آخرش پیگیری میشه که تا جایی که میشه حقی ضایع نشه و یا اگر شده غرامت پرداخت بشه. سطح فرهنگی مردم به مراتب بالاتر از متوسط ایران هست و این به خاطر دسترسی بهتر به نظام آموزشی و اطلاعات هست. جایی هم که فرهنگ مردم نمیرسه قوانین دست و پاشونو میبنده. مثلا اینجا کسی اجازه نداره به خاطر سن, نژاد, دین و ... کس دیگه ای رو استخدام نکنه. یعنی قانونی نیست و اگر کسی همچین کاری رو کنه قابل پیگرد هست. با حرف زدن با بعضی از این خر مذهب های اینجا دیدم که بدشون نمیاد که فقط هم مذهبی های خودشونو بگیرن اما قانون جلوشونو میگیره. مورد دیگه هم اینه که قوانین پویا هست. این نیست که یه قانونی که کار نمیکنه و مشکل داره رو بگن خدا گفته اینطوریه و تا آخر دنیا عوض نمیشه. جامعه ما سالها با این طرز تفکر فاصله داره. اصلا خود مردم عامل این موضوع هستند. داشتم مصاحبه های صدا و سیما رو در مورد رد صلاحیت کاندیداها نگاه میکردم. گزارشگر از مردم میپرسید که به نظر شما آیا شورای نگهبان باید دلیل رد صلاحیت کاندیداها رو اعلام کنه؟ مصاحبه شونده هم یکی پس از دیگری با دلایل دور از عقل میگفتن که نه نباید اعلام کنه. یکی میگفت که اصلا مردم باید برای چی بدونن. من خودم علاقه ای ندارم بدونم چون کسانی که توی شورای نگهبان هستند بهتر میفهمند و اصلا کارشون اینه. اون یکی میگفت که چون ممکنه که کار بدی کرده باشند و پای آبروشون در میون باشه نباید اعلام بشه. منم هاج و واج که چطور یه انسان میتونه با این دلایل خودش رو از حق طبیعی خودش که دانستن هست محروم کنه. حالا این آدم کجا میتونه در یه جامعه مردم سالار زندگی کنه که لازمه اش جریان آزاد اطلاعات و دانستن هست؟ 

جامعه امروز ایران از نظر بلوغ مثل یه کودک هست که نمیتونه خود سالار باشه و برای همین همیشه دنبال یه پدر یا ناپدری میگرده که ازش سرپرستی کنه. خیلی از مدعیان مردمسالاری هم کارشون اینه که بگن این ناپدری فعلی خوب نیست شما باید خودتون سرنوشتتون رو در دست بگیرین  که تا وقتی که این بچه طغیان میکنه و ناپدریش رو ترک میکنه خودشون جای اون ناپدری بشینن. اینا خوب میدونن که این بچه هنوز بزرگ نشده و آخرش نیاز به ناپدری داره.

زیر آسمان خدا 2...
ما را در سایت زیر آسمان خدا 2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0zireasemanekhoda23 بازدید : 249 تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1396 ساعت: 19:43